آدمی به رویه و روش دوستش خو می گیرد و به افکار و اعمال وی معتاد می شود. نهج البلاغه
جایگاه دوست در زندگی
انسان موجود است اجتماعی وعلاقه به زندگی همراه با دوستی و انس با دیگران یکی از ضروریات سازمان وجودی اوست.
تعبیر قشنگش این است که کسی که دوست پاک ضمیر خود را که برای خدا با وی پیوند دوستی داشته از دست بدهد ، مثل این است که شریف ترین اعضای بدن خود را از کف داده است. این را مولایمان حضرت علی فرمودند اند و باز گفته اند که غریب کسی است که دوستی ندارد.
تصنیف غرر الحکم ص414 حدیث شماره 9461
احساس نیاز به معاشرت صمیمانه و همراهی و هم دلی با دیگران علاوه بر این که یکی از جلوه های زندگی اجتماعی است ندایی است برخاسته از اعماق وجود انسان که او را به ایجاد ارتباط دوستانه و تماس با هم نوع فرا می خواند.
کمتر کسی است که با قطع پیوندهای دوستانه و بریدن از هم نوع و انزواگرایی و گوشه گیری ، احساس آرامش کند. اگر در مواردی خاص دیده می شود که برخی از افراد به انزوا طلبی که نوعی بیماری است و یا زندگی فردی روی می آورد ، بدون شک علت یا علل آن را باید در جایی دیگر جست و جو کرد.
البته همه این ها در گرو انتخاب دوست شایسته است ، چرا که شخصیت انسان متاثر از عوام مختلفی است که از مهم ترین آن ها مسئله هم نشینی ، دوستی و معاشرت است. این عامل از چنان اهمیتی برخوردار است که اسلام فرموده "آدمی بر دین و روش هم نشین خود است ، پس باید ببینید که با چه کسی دوست می شوید"
بحار الانوار ج74 ص